آیت الله کمیلی خراسانی؛ دربارهی معرفت نفس کتاب و مقاله زیاد است، اما این نکته را عرض کنم که معرفت نفس یعنی شناخت شخص نسبت به خودش باشد، من عرف نفسه ضمیر در نفسه به من یعنی خود شخص بر میگردد.
این معرفت نفس باید در سیر منازل باطنی برای خود شخص حاصل شود، بنابراین این معرفت نفس یک امر حضوری و درونی و چشیدنی است که خود شخص باید در باطن خود و در نفس خود به آن برسد.
این معرفت حصولی و نظری نیست که با خواندن مقاله و کتاب و سخنرانی به دست بیاید و حاصل شود، و بعد از بررسی و مطالعه ابعاد نظری وارد عرصه عمل شویم. البته در بعد نظری میشود که از دور اشارات و لطایفی را تبیین کرد که چگونگی و مسیر راه را روشن کند، اما باید شخص سیر باطنی داشته باشد و این معرفت برای خود شخص پیش بیاید، و با صرف مطالعه و خواندن معرفتی نسبت به نفس بدست نمیآید.
سالک پس از خروج از نفس اماره و نفس لوامه و نفس ملهمه و در آستانه رسیدن به نفس مطمئنه این معرفت نفس برایش به مرور حاصل میشود، بنابراین معرفت نفس کار و سیر باطنی سالک در درون خودش است و باید خود خودش به آن برسد، و به آن اشراف و احاطه و درک پیدا کند که این معرفت نفس بابی جهت معرفت الله تعالی است.
اگر چنانچه روایات و نکاتی را در اقسام و حالات و ویژگیهای نفس بیان میشود به جهت بیان همان اشاراتی است که تقریب به ذهن شود و یک خطوط کلی برای تفکر و سیر باطنی سالک ترسیم کند، و الا تا سالک این سیر باطنی و مسیر را طی نکند و مجاهدات را نداشته باشد معرفت نفس برایش حاصل نمیشود.
دلیل و شاهد مهم این مطلب اینست که نفس ناطقه قدسیه جوهرهایست که بعد از تجرد و قطع علایق ظاهری و باطنی برای سالک حاصل میشود، و اگر سالک به این نفس ناطقه قدسیه مجرد نرسیده باشد چگونه میتواند آنرا درک کند و به آن معرفت پیدا کند؟
آیا صرفاً با مباحث تئوری و نظری میتوان به این نفس درک و معرفت پیدا کرد؟ یا اینکه این معرفت نفس یک سیر باطنی و تزکیه نفس و خروج از عالم نفس را میطلبد تا آن حقیقت نفس برایش کشف شود؟
این مطلب را کسانی متوجه میشوند که پا در عالم تزکیه نفس گذاشته باشند و کسانیکه صرفا دنبال مسائل نظری و فلسفی و تئوری هستند هر قدر هم که بخوانند و تفکر کنند، چنانچه به تزکیه نفس نپردازند نمیتوانند به آن واقعیت و حقیقت برسند.
گفتهاند؛ حلوای تن تنانی تا نخوری ندانی، واقعیت همین است که هر قدر از شیرینی حلوا و یا شوری نمک گفته شود تا خود انسان نچشد آن شیرینی یا شوری یا مزههای دیگر را درک نمیکند.